کاش زندگی از آخر به اول بود؛
پیر به دنیا می آمدیم آن گاه در رخداد یک عشق جوان می شدیم،
سپس کودکی معصوم می شدیم و در نوازش های مادر،
آرام می مردیم!!!
زیتون
زلیخاها اگر پیراهنی پاره نمی کردند
به یوسف ها که می آموخت رسم بی گناهی را؟
م.اخلاقی
یک همیشه یک است. شاید در تمام عمرش نتوانسته بیش از یک باشد.
اما بعضی اوقات می تواند خیلی باشد.
یک دنیا، یک سرنوشت، یک خاطره، یک عشق
و یک عزیز مثل« تو»!
فربد
مادرم می گفت:
عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب؛
اما هزار شب است که پشیمانم که چرا یک شب عاشقی نکرده ام!
نیروانا جم
زندگی شهد گلیست که زنبور زمان می مکدش
وانچه می ماند ازو
عسل خاطره هاست
مرگ پایان کبوتر نیست!
میرزاجانی
دنیا پر از قصه های تمام نشده است...
م.اخلاقی
چیزهای زیادی در دستانم نگه داشتم که همه را از دست دادم، ولی هر چه را به خدا سپردم هنوز دارم؛
شادمانیت را به خدا می سپارم!
فربد
تو هرگز پژمرده نخواهی شد، چون ریشه ات در مهربانیست؛ چیزی که شایسته ی هر کس نیست!
میرزایف
چای داغی که دلم بود به دستت دادم
آنقدر سرد شدم از دهنت افتادم
م.اخلاقی
دکتر شریعتی:
مرا گشایش چندین دریچه کافی نیست
هزار عرصه برای پریدنم تنگ است
م.جمشیدی
دنیا شامل بعضی ها نمی شه؛
بعضی ها خودشون یه دنیان؛
مثل تو!!!
م.ج
«سرما؛
صمیمیت می آره!!!»
م.اخلاقی
جا برای من گنجشک زیاد است ولی
به درختان خیابان تو عادت دارم
عادتم داده خیال تو که یادت باشم
یاد من هم نکنی باز به یادت باشم
م.ج
برایم در ردیف کسانی هستی که به قول نیما:
«یادت روشنم می دارد!!!»
فربد
زندگی؛
عبور نفس ها نیست،
تداعی لحظه هایی است که به یاد خوبان
می گذرد!!!
د.ر.صفیان
در خالصانه ترین گوشه ی قلبم آن جا که خبر از تاریکیست؛
تنها یاد تو می درخشد!
د.ر.صفیان
او منتظر تا من بگویم گفتنی های مگویم را
من منتظر تا او بگویدوقت، اما وقت رفتن بود
گفتم که لب وا می کنم با خویشتن گفتم
ولی بغضی با دست هایی آشنا در من به کار قفل بستن بود!
میرزاجانی
محمدعلی بهمنی:
لبت « نه» گوید و پیداست می گوید دلت « آری»
که اینسان دشمنی یعنی که خیلی دوستم داری
م.اخلاقی
چشمهایم را می بندم
نقابت را بردار
بگذار صورتت هوایی بخورد!
م.ج
پاییز برگ ها را کند.
گل ها را پژمرد،
علف ها را زرد کرد.
صد آفرین!!!
باید به پاییز دسته گل داد،
به خاطر دسته گلی که به آب داد.
میرزاجانی
ما شعر می گوییم
ما که؛
نمی توانیم زندگی کنیم
ما شعر می گوییم...
م.اخلاقی
نشستم با دل غمگین کنار آرزوهایم
میان این همه آدم، دریغا من چه تنهایم
دلم دریایی از اندوه، دلم از غصه لبریز است
جهان تو پر از شور و جهان من غم انگیز است...!
میرزاجانی
یکصد و بیست و چهار هزار پیامبر یا بیشتر...
با معجزه یا بی معجزه...
با کتاب یا بدون کتاب...
فرقی نمی کند!
سیب هنوز شیرین است...
هنوز هم آدم بهشت را به لبخند حوّا می فروشد!!!
ر. صفیان
دکتر علی شریعتی:
انسان های عمیق با روحیه ی بلند؛ تنهایی، اندوه، غروب و پاییز را دوست تر می دارند؛ زیرا خود را به پایان این جهان نزدیکتر حس می کنند.
نیروانا جم
انگشانم که لای ورق های دیوان حافظ می رود؛ دست و دلم می لرزد. دلم می خواهد، همیشه بگوید:
«یوسف گمگشته باز آید به کنعان غم مخور!»
فراهانی
(...) سه نقطه، یعنی ادامه دارم؛
( . ) یک نقطه، یعنی تمام شده ام؛
( : ) دو نقطه، یعنی میان و زمین و هوا مانده ام!
فراهانی
خاک اره های کارگاه نجّاری؛ صدای ضجّه های درخت است...!
فراهانی
چقدر تنهایم...
وقتی گاهی کم می شوی...!!!
نیروانا جم
از وقتی موهایم را کوتاه تر از انگشتان تو کردم؛
بادهای این شهر کوچ کرده اند!
فراهانی
می گن خدا ابر رو به گریه می اندازه تا گلی بخنده، پس هر وقت گریه کردی ناراحت نشو، چون یکی داره می خنده!
401
این که دور باشم از تو و نبینمت
جا نمی شود به حجم باورم، قبول کن
گاه پر زدن در آسمان شعرهایت را
از من، از منی که یک کبوترم، قبول کن
مسعوده جمشیدی
گاه و بی گاه پر از پنجره های خطرم
به سرم می زند این مرتبه حتماً بپرم
میرزاجانی
با آواز قناری در قفس لبخندی زد؛ نمی دانست که او ترانه ی تنهایی را سر می دهد!
میرزاجانی
من همیشه به یادت هستم؛ امّا هیچ شاهدی ندارم، جز کلاغ بام خانه، که او هم حقیقت را به تکّه نانی می فروشد.
مجید خادم
دیرگاهیست که تنها شده ام
قصه در غربت صحرا شده ام
وسعت درد فقط سهم من است
باز هم قسمت غم ها شده ام
من که بی تاب شقایق بودم
همدم سردی یخ ها شده ام
کاش چشمان مرا خاک کنند
تا نبینم که چه تنها شده ام
میرزایف
این روزها شبیه جودی آبوت شده ام.
برای بابالنگ درازی می نویسم که این روزها دیگر مرا نمی شناسد!
نیروانا جم
دلم کمی خدا می خواهد؛
کمی سکوت
کمی دل بریدن
کمی اشک
کمی بُهت
کمی آغوش آسمانی
کمی دور شدن از این آدمها
کمی رسیدن به خدا؛
ایستاده زیستن در دل خدا!
نیروانا جم
چه قدر دلم می خواهد نامه بنویسم...
تمبر و پاکت هم هست...
و یک عالمه حرف...
کاش کسی، جایی منتظرم بود...!
نیروانا جم
دلم می خواهد یک میس کال باشم برایت...!
شماره ای که سیوش نکرده ای...
زیر لب تکرارم کنی... به یادم نیاوری...!!!
نیروانا جم
در تقویم زندگی ام...
هر روز...
بی تو...
علامت می خورد...
نیمه ی گمشده ام...!
نیروانا جم